؛[قسمت اول]؛
خیابون رنگ میکنه آدما رو
میفروشه توو این دیوونه خونه
جا برا تو میمونه مگه؟
میکنه همه ی شعرا رو بی خونه
هر کی که چاکرم گفت برای فیگوره
اینجا جولون گاهِ مفت برای شیک پوشه
که رقمای رند عاشقِ جیبشونه
دست کلانِ این مستراح و سیفونش
هر کی گنده گوزیده آب خنک داره میخوره
واسه اینه که میگن هنر واقعیش خوبه
لات اصلی اونیه که معضلا رو میدونه
و پاشو زمین واسه ی مهملا نمیکوبه
چون سربازِ خویش بوده منتظر تا که پیروز شه
دستا با کاسب توو یه کاسست
برقراری امنیته یا تجارت واسه چارتا دم بار آخر
فرستادنمون تووی حیات شاعرانست
؛[همخوان]؛
باج و خراجِ ناجا ، لا جملاتِ کارساز
هر روز جیباشون پُر تر پا شد روانِ ماها
کاسبای خرده پا یه سره گیرن
چون زیر سیبیلی رد نمیشن اصلا با کمک شرکا
باج و خراجِ ناجا ، لا جملاتِ کارساز
هر روز جیباشون پُر تر پا شد روانِ ماها
کاسبای خرده پا یه سره گیرن
چون زیر سیبیلی رد نمیشن اصلا با کمک شرکا
؛[قسمت دوم]؛
در باز میشه میریم توو حیاط
میبینم رو زمین ریخته یه کمی زرد آب
میشیم حدودِ هفتاد نفری گَل هم
حبس به جرم مصرفِ مواد
تا از برزخش دراد
جامعه چون واسش فقط وجودِ ما خطر داشت
میبینم بیست سی نفری رفتن بد از حال
واسه مورفین میکِشن بدن درد عذاب
یکی درِ گوشم میگه تلکست دآش
از سازمان ملل پول میگیرن بشه پروندت باز
منم میدم تکون سرمو با بُهت
از عدالت جامعه میمونه دهنم باز
چون این نیست طرزِ برخورد با یه بیمار
تووی زِل آفتاب ، گیرِ شاه نمیاد
حتی واسه رفع تشنگی
شربتِ تووی مستراحشون هستش شیر
شکنجه میدنت به صرف اینکه مثلا معتاده بد بگیره
؛[همخوان]؛
باج و خراجِ ناجا ، لا جملاتِ کارساز
هر روز جیباشون پُر تر پا شد روانِ ماها
کاسبای خرده پا یه سره گیرن
چون زیر سیبیلی رد نمیشن اصلا با کمک شرکا
باج و خراجِ ناجا ، لا جملاتِ کارساز
هر روز جیباشون پُر تر پا شد روانِ ماها
کاسبای خرده پا یه سره گیرن
چون زیر سیبیلی رد نمیشن اصلا با کمک شرکا
؛[قسمت سوم]؛
عبرت گرفتیم الآن شدیم آزاد
میگردیم دنبالِ نزدیک ترین کاسب
چیزی که مث پشکل ریخته تووی بازار
کاریش نمیشه کرد چونکه حقیقت سیاهه
به شرطی که ایندفعه نریم دیگه لاکار
چونکه هر گوشه یه مامور کمین کرده آره
جا اینکه مستقیم برن بزنن به کانالش
کارشون از صبح تا شب فقط اذیت مائه
این وجودِ ما نیست که خطر داره واسه جامعه
چون رشد کردیم توو حدودِ وحشتناک قفس
اورد ازمون به ارمغان یه بدبخت
که گیرِ خودشه پ مصرف شخصی داره به من ربط
زل بزن به چشمام ، شاید حقیقت همین باشه
رفیق آینده ی بچت
که مسئول جامعه ی دائم الخفست
قضاوت کارِ یکی نیست تا وقتی که همست
؛[همخوان]؛
باج و خراجِ ناجا ، لا جملاتِ کارساز
هر روز جیباشون پُر تر پا شد روانِ ماها
کاسبای خرده پا یه سره گیرن
چون زیر سیبیلی رد نمیشن اصلا با کمک شرکا
باج و خراجِ ناجا ، لا جملاتِ کارساز
هر روز جیباشون پُر تر پا شد روانِ ماها
کاسبای خرده پا یه سره گیرن
چون زیر سیبیلی رد نمیشن اصلا با کمک شرکا