؛[قسمت اول]؛
حاشیه واسه اونه که لاشیه
ماشینه واسه ناشیه
حاجی مثکه راش اینه
وقتی مملکت از هم پاشیده
دشمنتم داشیته
واسه ساختنش نیاز نی به آرشیتکت
زمینش میشه فراهم
دو لا، سرا خم
تا تو لیست اسم بخوره علامت
میشه حواسا پرت باهاش
تا فرق داشته باشه برداشت
حاشیه واسه اینه نری سرِ اصل موضوع
نشناسنت نشه دست تو رو
یعنی شهر کتاب وقتی، آدما نخوندن ازش یه خط
به درد چی میخوره دقت؟
عینک؟
تا ببینی بهتر؟
اونم تو نورِ کم
میگذره روزه بعد
همه شدن جونور
رو دهنا پوزه بند
انقدر ریختیم تو خودمون که شده بلوزه تنگ
؛[همخوان]؛
هر روز حرفا میشه جابجا
کلی دروغ لابلاش
صدات در بیاد مجازاته
پاداش واسه ساکتاس
عوض شه وضع ممنونیم با سپاس
هر روز حرفا میشه جابجا
کلی دروغ لابلاش
صدات در بیاد مجازاته
پاداش واسه ساکتاس
عوض شه وضع ممنونیم با سپاس
؛[قسمت دوم]؛
اون که چند تا پیرهن بیشتر پاره کرده ناز شصتش
چون بی مورد دهنو نکرد باز و بسته
حتی وقتی دید ساختموناشون سرامیکه
منشی به رییس یه راه میده
همه رابطه ها اداریه
پَ پیشرفت چرا دیگه؟
تو مسیری که سرازیره اگه باشه بالا سری
پیش میره کارا سریع
حاشیه یعنی هر چی خدا بخواد
یعنی ساده نباشو کلاه بذار
یعنی تهدیدِ گلا به خار
پشت پرده گند میزننو تهشم میشه گناه ما
تا همینجاشم کم نکندن
ضرر، صد در صد
کیه که بکنه مدرک جمع؟
حاشیه دیدن با چشای بسته
باس بازشون کنی تا بریزه ترست