Halghe

همیشه فکر می‌کردم متعلق به دو دنیام
نیمی از من دوست نداشت وجودمو باور کنه
نیمه‌ی دیگه‌ام جنگجوی بهتریه
حداقل به حرف‌ها گوش میده و تصمیم می‌گیره‌
کشمکش بین دو دنیا منو گوشه‌گیرتر از اکثر انسان‌های دیگه کرد
شاید همین باعث شد تا امتیاز اجتماعیم به کم‌ترین حد خودش برسه
از خیلی چیزا محروم شدم
این اواخر حتی حق خرید هم نداشتم
نه شغلی، نه جایی، نه کسی
این چیزیه که مارو از مدار اجتماعی خارج می‌کنه
وقتی توی حلقه نباشی حتی توی زباله‌دونی هم جات نیست
برای مدت‌ها زندگی خارج از حلقه منو از دید همه پنهان کرد
از کنارم رد میشن، بهم برخورد می‌کنن، از روم رد میشن
انگار که هیچ‌وقت اونجا نیستم
چند روز پیش آخرین اخطار بازگشت به حلقه برام ارسال شد
بعد از این اخطار تمام حساب‌های مجازی شما
برای همیشه پاک و اطلاعات‌تون دیلیت میشه
تصمیم به حذف یک نفر می‌گیرین فقط به خاطر اینکه
فکر می‌کنه دنیای دیگه‌ای هم می‌تونه وجود داشته باشه!؟
دنیایی که قوانین‌تونو تایید نمی‌کنه
امروز تمام حساب‌های من دیلیت شد و دیگه به حلقه متصل نیستم
نمی‌دونم‌ چقدر دیگه وقت دارم اما نیازی به پنهان شدن نمی‌بینم
آدمای قعر این حلقه به سختی دیده میشن
حتی هوای درستی برای تنفس ندارن
همین پایین دفن میشن، توی زباله‌ها

- هدف از تشکیل حلقه اصـلاح بنیان بشریه
- وظیفه‌ی ما تو اجتماع ساخت جامعه‌ی بهتریه
- ما اینجاییم که ثابت کنیم حقیقت این نظریه
- از بدو تولد تا لحظه‌ی مرگ کاری کاملا عملیه
- درست زندگی کن با قوانین، امتیاز بگیر و برو بالاتر
- تو رده‌بندی اجتماعی باید زندگی کنی برای بیش‌تر
- کمتر یعنی سقوط تو رو به پایین تا قعر جدول
- سیر نزولی امتیازا یعنی وجودت شده کمرنگ‌تر

وجودم شده کمرنگ‌تر؟
پس حضورم چی؟
من فقط فکر کردم به دنیایی بهتر
جایی که قوانینی داره بر اساس تفکر انسانی نه امتیازات بیش‌تر
قدرت تصمیم‌گیری داریم و این یعنی افکار عمیق‌تر
چون فکر می‌کنیم راجع به اتفاقات اطراف‌مون و فراتر
از گونه‌هایی بودیم که روزی زنده بودن و جالب‌تر
اینکه حلقه قانونی نداشت برای منع گسترش بیش‌تر قلمرو انسانی
چون فکر می‌کردیم ماییم گونه‌ی برتر
ما قاتلین بالفطره‌ی پست زمانه
می‌خوایم سریع‌تر از زمان پیش بریم برای زندگی جاودانه
حتی رحم نمی‌کنیم به تفکرات متفاوت و اندیشه‌های بیگانه
حالا نگاه کن به آینده‌ی من، به گذشته‌ی غم‌انگیز گونه‌های قبل
به این منظره‌ای که ساختی از زباله و فقر
تو چشمات به زمین نیست، رو به آسمونه
پایین پاهات کوه نفرت و درد
ما می‌کشیم رنج، ما می‌کشیم رنج
ما می‌کشیم رنج و پشت هم
تا حرکت کنه حلقه تو رنگین کمون مرگ
رنگین کمون مرگ
یه عده دورم حلقه زدن
با چشمای ورم کرده شون خیره به این منظره‌ان
من نه به فکر انقلابم، نه انتقامم
حرفایی زدم چون شاهد این اتفاقم
شاهد افول استقامت
برده‌هایی تراشیده با ظرافت و لطافت
که دست‌هاشون آزاد فکرها زنجیره بهم
نباید و نمی‌تونن از اینجا برن
یه عده دورم حلقه زدن نگاها به من
برای حذف از حلقه انتخاب‌تون منم؟
خوشحالم
چون هیچ‌وقت این دنیا نبوده انتخاب من