Gharibeh

؛[همخوان]؛
هیچکس هیچ چیز براش مهم نیست
من مینویسم، کسی نمونده پیشم
یگانه ام، فریدم، واحدم، تنها ترینم
ولی واسه مصرع بعدی منتظر یه غریبه ام
غریبه قافیه اس با غین، یخورده حساسه
بیگانه اس، با بقیه کلمه ها فرق داره
یجوریه انگاری گرفته همیشه حالش
شبیه منه شرایطش، مثل خودم تنهائه

؛[قسمت اول]؛
چند نفرو دورت میبینی ناراحتن واقعا
اونقدری که حتی نا ندارن باشن و جدا ان
صداهای توی سرشون نمیذارن بخوابن
بی حوصله و بی تحمل، بی قرار و بی تابن
میبینم خانواده ام کنارم، خواهر و برادر
یکی از یکی جدا تر، همه با هم اتفاقا
اینجوری شد از وقتی عالم، جامه عمل رو تا کرد
شکایتی ندارم، راوی ام، میکنم حکایت
بی طاقت خاطبم که امیدوارم تو خطابم
با اینکه تو کل عالم از همه افسرده ترم
تو اتاقم تو غارم چشام اشکه با خودم
حرف میزنم ببینم اندرونم چی میخواد ازم
جا نمازم پناهم، سجاده ام پهنه و امنه
وقتی که روی خاک سجده میره سرم
با اینکه فقط یه بار توی هرماه میبینمش
آرامش دلم هنوزم قرصه به قرص قمر

؛[قسمت دوم]؛
پسرک تکیه به دیوار زده و مرده
همون پسرک تحفه
دخترکم هنوز میخندن مردم بهش
انگیزه ترک سیگار، طول عمره
ولی هنوزم توی تنگه این ماهی بی عرضه
از صبح تا شب کل هفته مون غروب جمعه
هنوزم جرمه رسیدن به این گیاه پژمرده
همه برده ایم و طعمه، هنوز دروغو به خوردت میدن
هنوز همون طوره، منتظریم تا درست شه
فکر باطله فقط که شده افسرده خاطب
جمله هارو سنجیده تر بنویس تو کتابت
تاب بخور و تاب بخور و تاب بخور
تا زیاد بشه تحملت رو تابت
کوتاهه فرصت و زمانت
حواست باشه نشی محو قواعد
جدایی ستاره و کواکب، پس ساکت
عاقل و کافیه به یک اشاره
هر اتفاقی افتاد بده به حرکتت ادامه
به این شامه فقط یک رایحه میرسه انگار که
همه بوها حل میشن توی مسیر مشامش
بدون سکون ثابت زمین زیر پاته
همه جا میشه اقامت گاهت
حواست باشه یا نباشه، اون سر جاشه
هر اتفاقی نیازه به هنگام اتفاقش

؛[همخوان]؛
هیچکس هیچ چیز براش مهم نیست
من مینویسم، کسی نمونده پیشم
یگانه ام، فریدم، واحدم، تنها ترینم
ولی واسه مصرع بعدی منتظر یه غریبه ام
غریبه قافیه اس با غین، یخورده حساسه
بیگانه اس، با بقیه کلمه ها فرق داره
یجوریه انگار گرفته همیشه حالش
شبیه منه شرایطش، مثل خودم تنهائه