Ghanimat

؛[همخوان]؛
بهای زندگی جان است ساده دل نبند
بهای خنده ات اشک است بی بهانه نخند
قیمت آزادی خفقان است بهای پاکی ریاست
ابر مایه ننگ است رنگ عاشقی سیاست

؛[قسمت اول]؛
یه روزی از همین روزا آروم در گوشت میگن امیرم رفت
اما مطینم بعد مرگم حتی اینجا میزنه ضمیرم حرف
هرکسی در حد فهم خودش یار من شد
با اینکه هیچوقت رنگی ندیدن از حقیقتم
اما یه سوال همیشه بام هست
بعد عمری زندگی چی بوده غنیمتم
پس یه سفر میزنیم به بعد مرگم در حد درکم
تنها ارثی که جا مونده ازم یه لبخند فقط یه عکسم
واسمم مهم نیس بباره نور یا لعنت به قبرم
نگام به دور دستا مسیرو میرفتم قدم به قدم
از یه تونل سیاه رد شدم چشم انتظار ضیافتا آروم
کلی رنگ تو سفیدی مطلق دیدم که میگفتن آشنا قیافت واسمون
بگذریم ..این حسی که داشتم واسش پیدا نکردم هیچ اسمی
من خوشحاتر از همیشه و با چشمای اشکی دنبالم بقیه

؛[همخوان]؛
دو چهره است در جهان یا که پیدا یا نهان
حال را کشتی تو با آینده های بی نشان
ببین چطور گم شدی تا که پیادیت کنم
ببین بهای مردنت شکست بود هر زمان

؛[قسمت دوم]؛
اینجام پر طبقست بدون اختلاف ولی
ثروت وجود واسمون نداره اقتصاد معنی
بر خلاف زمین که
میزدن همه حرف از جنگ بی خبر از غنیمتا
پول از دست فقیر فرار میکرد تو دست غنی متاع
میشد این شک وارد به خیلیا
که زمین پولو میخورد اما دلیلیو نفهمیدن مقابله به مثلیا
به خاطرش یه طرف روپان نعشه بچه ها
اونطرف افتاده نعشه بچه ها
پی تعلقات دنیا زیر خاک
نفهمیدیم خودمون میریم تش به سمت خاک
این جنگی که راه انداختیم غنیمتش خود هیچ
این شام فقراست بگو نچیننش دور میز
مگه برده ازین دنیا کی چی با خودش؟
واسه من یه لبخند کفایت بود
تو هنوز خسته نشدی از این همه دو دولی؟

؛[همخوان]؛
بهای زندگی جان است ساده دل نبند
بهای خنده ات اشک است بی بهانه نخند
قیمت آزادی خفقان است بهای پاکی ریاست
ابر مایه ننگ است رنگ عاشقی سیاست