{متن آهنگ «اضافی» از آپریصا}
{قسمت یک}
شدم اَ تقلا در این تلاطم اشباع
اِشراف پیدا کردم به ضرس قاطع
بر رو زمام تحملم
در حدی که اگه روانم بشه کارد بُران
با مُشت باز از کالبدم محافظت میکنم
من معطوف تمرکزم به عاقبت خودم
یه رو تقس میشه تاریخ به قبل و بعد تولدم
هم نسلام بیشتر از هرکِسی مدیون منن چون
اگه کم کار نبودم هیچوقت شنیده نمیشدن
تا صفر موجودی حسابم رفت پا سفر
فرار میکردم بلکه بمونم از طوفان در امان
سوختم تو تب، کسی نمرد، شدن تبخیر گریههام
هرجا گذرم خورد، آسمون ابری بود کماکان
اصلاح کردم تربیتمو در کانونِ توجه
فهمیدم تودهای عظیم ازم تقلید میکنن چون
ترک برمیداشت تصویر افق، میشد طاقتم طاق
اَ بیکسی تکیه دادم به ستونای پنجم
ورقای محتاج واژن، محتاج واژهان
همه فن حریفن، من حریفِ فنِ همه نیستم
پیگیر آثار سخیفِ تولید داخل
دآشم کاسب کاربلد خودش جنس نمیزنه
سخت میبَرم رنج از عدم امنیت خاطر
حتی هنگام خواب با آحاد در حال نبَردم
انقدر زندگینامهام نگاییده است
که وقتی خاطره میگم
حضار فکر میکنن دارم خالی میبندم
{پل}
من هیچوقت نبودم یکی اَ شما
من هیچوقت نبودم یکی اَ شما
من هیچوقت نبودم یکی اَ شما
من هیچوقت نبودم
{قسمت دو}
هنوزم قصر قلبم داره برا یه ملکه جا
ولی توش هرشب دارم میکنم توی ملکه جا
از اون عاشق وفادار فقط یه «دار» مونده به جا
چهرهامو میپوشونم تا خودمو بیارم بجا
ستارههای کول قادر نیستن به جلب نظرم
همیشه مسلحم، خنجر غلافه تو کمرم
از هرجا رفتم شعلهور بود منظرهی پشت سَرم
تو مبارزهام با خودم میبازم اگه ببرم
نالیدن: اگه میگی اونور بَده
جرئت داری برگرد کف تهران
در اولین فرصت نشست پروازم
آتآشغالایی که یه عمر تهدیدم میکردن اَ داخل
هراسان طومار عذرخواهی میفرستادن واسهام
وقتی برکت بره اَ سفره، قضا میشه نماز
قدر قدرت، نهفته تو میزانِ نگفتههاست
استعفام تأیید نشد، یه طرفه فسخ کردم
چون منزلت این قلم سر سَره، نه دست راست
مین براش مهم نیست کدوم جناح از جدال کاشتتش
حین تابش، بعد اَ بارش، منکرم، بالاست پرچمش
رفت پیش اختلافا، حذفت نشد، حل میکنم با وکیل
هرکی ادعا کرد مَرده، گرفتم رو قامتش
گذشت کارد بُران کُند اَ وسط استخونم
با شُکوه مینویسم، با شِکوه میخونم
زخمای رو خط طول عمرم چرک کردن
فقط با آب خنک میتونم دستامو بشورم