[ورس 1: صادق]
دوباره تنها تو اتاق با چارتا دیوارش
لش رو زمین و یه لم رو بالش
چشم نعلبکی و غرقابه خونه
عقربه داره از فردا میخونه
تـیـک تـاکـ .. پیاده راه میره
روی مخم .. بین من و خودم
جنگه مشتی با خاطراتم
میگه تا توی قبرتم من باهاتم
چیکو چیک قطره ی بارون
بیرونم سرحال و از توم یه داغون
دیگه نمیزارم تو مسیری پا داش
تا دنیا بیاد سمتم اگه که کار داشت
اوفـــــ چه دود غلیظی بود
تو مغزم حس کردم مریضی رو
اما میکشم اونقدر ببینم آخرش
تا یا اون منو یا من خواهرش
[کروس]
منو یه جعبه سیگار، وقتی که در و دیوار
همه ی شب تا صبح رفیق من بود
من بازم وایسادم، دنیامو پاس دادم
با همه سختیاش به خم ابرو
[پل: صادق]
آخر دیدی تنهایی هی مردو بازم
زد به استخون این درد
ترس و وحشت از گذر ایام
مغزم درگیر به فکر فردا
خاطراتم شد خوره روحم
دنیا بازم خودشو رو کرد
[ورس 2: صادق]
قفلی زدم روی دود دور چراغ
خط صافه جای دو تا چشام
انگار سال هاست این اتاق خالی و راکده
هیچ صدایی نمیادش و کاملا ساکته
یه چیزی بم میگه پسر واقع بین باش
خودتی و خدات پس واقعی باش
تو نداری چیزی که بخوای از دست بدی
پشت کردی به زندگیت از خستگی
آره بازنده منم که همه چیشو داده
یه بی جنم که زنده بودن از سرش زیاده
مگه حق نشستی پس بذار بیام پیشت
مشتی په جوابت بندت چی میشه؟
من یه چهره ام حاجی با صد تا نقاب
تو نمیتونی ببینیش حتی به خواب
شبا فکرمو جوییدم و با غصه هام خوابیدم
اعترافــ زندگی زیرت زاییدم
[کروس]
منو یه جعبه سیگار، وقتی که در و دیوار
همه ی شب تا صبح رفیق من بود
من بازم وایسادم، دنیامو پاس دادم
با همه سختیاش به خم ابرو