[قسمت یک]
چه روز بدی بود، دیروز و یادمه
مثِ روز روشنه که تاریکی بنی آدمه
اَ خودم و این همه خطا میخوره بهم حالم
اگه بزنم بیرون اَ خونه، شاید خوشحالم
بچهها منتظرم بودن همیشه دَم راه پله
همون مسیر تکراری و پیش پا افتاده
مچاله اَ درون، اَ بیرون سرحال و تازه
مگه چندتا چیز تو این دنیا کاملا محاله
بگو رپکن محبوب این آدما کیه؟
کی گنده بازیه؟ چی میخوره؟ لا لقمههاش چیه؟
اَ کجا شروع کرده؟ به چه انگیزه؟ این همه ریسک
وقتی خانوادهت حتی هم زبونت نیست
جونت ارزش نیست
همه چیتو میدی دستت هیچ
پاهات لخت، ابرو صاف، حتی درد بعد پیچ
یا زخم زبون بعد نیش، نه؛ جلودارت نیست
کاری بخوای بشه میشه به همین سادگی
همهمون کشیدیم درد آوارگی
تو پارکهای این شهر لعنتی رویا وا بدی
آرزو با پای خودش بره از این دیوونگی
رپکن ایرونی پاره شد از افسردگی
سرخورده از زبون پژمردگی
این خاکی که ازمون ساخته غولای سر به زیر
هر تخمی کاشتیم، توش دراومد رخسار دیو
زمین در حال مرگ و از ما بینندگی
[همخوان]
درد هیچی قد درد این نیست
که تحرکی نباشه با تمرکز و کلامم
گاهی به خودم میگفتم
این بازی واسه من نیست
ولی لازمه واسه بقای جوهر روانم
درد هیچی قد درد این نیست
که تحرکی نباشه با تمرکز و کلامم
گاهی به خودم میگفتم
این بازی واسه من نیست
ولی لازمه واسه بقای جوهر روانم
[قسمت دو]
من هنوز باورم نمیشه
خبر مرگ هر رفیقی که پخش میشه
همه اَ خودشون میپرسن چی کم بود؟
چی میشد این یکی نمیرفت؟ اینم روش
این چند روزم رفیق به عشق تو سیهپوش
پدر تجربه سوخت، پاره شد هرچی پیرهن بود
چشم شستم، چون میرفت تو دیدهام دود
دورم که خلوت شد، فهمیدم چی بَد بود
هرچی جُستم، بیشتر شدم اَ خودم دور
صبور باش یه روز میرسی و انقدر گفتم
که هدفم عوض شد و ذوقم کور
حالا دیگه فرق نمیکنه دیر یا زودتر
چه برسم چه نه، نمیگیرم جون
این بچه مایهها بهم میگن ناامید پوچگرا
بعد میرن خونه هرشب میرینن پول
من اگه مخ چاقالتو توی عمق چال کنم
با کل داراییم واسهت میگیرم گور
بگیر خفهخون، اَ بیان آزاد نگو
تو سلول نمیگن میکروفونم کو
باید اَ حل رد شد و با این مسئله عمر کرد
همهش هیچ و هنر پوچ و باهمهمه تنها
شده دیوان اشعارمون اوراق بیبها
من بعد شیرجه زدن خوردم کف دریا