شاپور >
حسرت من فقط به عمر پروانه هاست نه به رنگ های قشنگ بالشون
دنیای من خاکی مثل خرابه هاست
تا الان بوده عمرم ی خوابشون
ببین
زیر بارون میشه حتی کفنت خیس
میکنی طلب حق
همه میگن مرگ حقه نرو پی طلبگی
زمان عمر رو به یقما میبره
وقتی سنت داره میره طرف سی
عقربه ها میکنن افکار مریض
بازندگیت تا میکنی کژ دارو مریض
تا خالی نشه دستت از اندوخته هات
پس با کوله بار گذشتت ی تن پوش بساز
تا لخت نری تو قبرت
بدون
شاید داشتی هرچی گفتنی تو مغزت
رو سنگت هک کنن تا مردم حضم کنن
ی روز که میگه
زندگیت ی پیله بود
ولی سخته وصف اون چرا که بسته دستمونو
مرز و بوم این زمین خاکی
تراژیک از مادیات و پول پس
جون بکن بزن بیرون از چهار دیوار خونه
مرگ
ی شتر که در همه خونه میخوابه تش
خیالت تخت
(کروس)
بشمر نفس های آخریته
چشم هاتو بزار رو هم از این دنیا چشم باز نری
چون حتی وقتی بمیری هم پشتت میگن
بنده خدا مرد ولی خیلی چیزا چشماش ندید
شاکی>
میگن مرگ حقه
گرچه حقت مرگ نیست زندگی
سخته درگیر نون شب
جای جای گور بگن
چون رسیده جون به لب
رؤسا غرق تو فساد رئیت
گشنه تر
قانون ینی قدرت
پایین شهر به ندرت میده مرگ و میر
فرصت کمه مهلت
آدم باش حتی اگه حواس کثیف میدونن
نمیشه نفس راحت کشید
انصاف نی کلی مانع جلو رام شده سد
آخر
تو ی قبریم
پ بهتره که خیالتم باشه تخت
غافلیم از قافله
باکت پر
ولی خالی میشه فرفوعل
چون ی دنده ای بل کل
تو فکر نی هدف
انقدر وایستا تا زیر پات سبز شه علف
بهشت و جهنم تله ست
مثل ماهی بیرون آب میشه جون وقت تلف
آره خون جیگر میخوریمو میگیم
بلخره این روزا هم میگذره هو میریم
(کروس)
بشمر نفس های آخریته
چشم هاتو بزار رو هم از این دنیا چشم باز نری
چون حتی وقتی بمیری هم پشتت میگن
بنده خدا مرد ولی خیلی چیزا چشماش ندید