[متن آهنگ «بشارت» از علی اوج]
[مقدمه]
اوجی
[ورس]
کوه کندم رسیدم به این مسیر جون کندم
جسمو وصل به روح کردم نفسم از خود دور کردم
روی خوبی رو کردم من به سمت نور رفتن
ای عاشق دلداده اوجی به تو عشق داده
با اشعارش حس داده دلش پر شتاب
بال میزنم واسه خدا میشم بازم دور از گناه
فک میکنم میشم من گاهی بازم دور از شما
این حکمت عرفان که به انسان فکر داده
آگاهی و چشم داده قصه ما یه کتاب
یه کتاب پر از شور از زندگی تا گور
پشت در طابوت گل های رز نشستن
تا تمدید بدن منو چونکه قلبم شکستس
زندگی یه لحظس یه لحظس تو یه مقصد
ساختنو شکستن عاشقیو دل بستن
تسلیمیم درگیر نفس میشیم زنجیریم
تضاد داریم عجیبیم رو موج خدا تنظیم
این صدای کاعنات یه نشونه واسه تو
این صدا هس پا به پا یه نشونه واسه پل
ما همه به هم وصلیم زندگیم پازل
مسیر ما سالک زبان ما صادق
چشمای ما شاهد حرفو تو دل جا بده
خدا همیشه پذیراس به قلبت اکتفا کن
از خودت شروع بکن تو درونت انقلاب کن
پر احترام شد اونی که خوبشو ساخت
پر از اتحاد شد اونی که روحشو داشت
دیدم کسی که هیچ با اینکه پولشو داشت
از همه عقب تر بود با اینکه سودشو داشت
این دنبا فانیه نمیشه بش دل بستش
نمیشه حقیقتو دیدشو شکستش
خواستتم میادش به وقتش
خدا پشتمونه حتی حریف نیستش یه ارتش
ایمانو صبر یه جهش واسه مرحله ارزش
ایثارو فهم یه ارزش واسه اولشو تهش
اینارو میدونی ولی عمل نیستش
شدی دور از خودتو دور از اندیشه
تا کی میخوان بد بکنین در حق همدیگه
شهر شده پر از کینهو دیگه سمیه
اینا حاصل جنگیه که ساخت تاریخت
انتخاب با تو هابیل یا قابیل که؟
بلند شین نزار بگن بشر خوابیده