[قسمت اول]
بر علیه خودم کودتا کردم
من تا ته تموم این کوچهها رفتم
هر وقت جنگی بود جنگیدم و خون به پا کردم
دلیلش اینه تو قلبت موندگارم من
گند و کثافت کُل روزگار و دیدم
گناهای مجرمای روزهدار و دیدم
تو وایساده بودی و داشتی فیلم میگرفتی
من گرهی ناحقِ روی دار و دیدم
من زاییدهی زندونی به نام میهنم
بزرگ شدهی کوچهی دینِ جبری
گلولههاتو خالی کن به طرفِ من
زاییده میشم باز با تیر بعدی
اگه یه روزی یه بادی به صورتت خورد
حال آرزوی ما رو ازش بپرس
بگو مَرد باخت نامرد برنده شد
حال همهی مردا رو ازش بپرس
[همخوان]
از دلیل کم شدنِ خندهها بپرس
از کسالت تموم هفتهها بپرس
گرگ و سَگا باهم دیگه دست به یکین
از مسئول تار و مار گلهها بپرس
[قسمت دوم]
یاد گرفتم که یه دونه کنار هم ایستادن
میارزه به صدتا رو هم خوابیدن
یاد گرفتم جای اینکه ستارهای رو خاموشش کنم
میتونم خورشید بشم واسه تابیدن
یاد گرفتم غلط دیدم بهش اعتراض کنم
واسه درست شدن باید گاهی اشتباه کنم
یاد گرفتم تموم این دنیا یه فریبه
حس و حال من مثِ حس یه کویره
یاد گرفتم اگه کسی حالمو پرسید بگم خوبم
گرچه ازش دورم بدجورم
شبیه دفتر مشق خطخطیام
من درگیر و غرق توی یأسِ فلسفیام
من به امید خوابیدن بیدارم
ولی بازم با چشای باز میخوابم
اینو یاد گرفتم از تموم خنجرهای توی کمرم
یاد گرفتم غرق بشم توی هنرم
[همخوان]
از دلیل کم شدنِ خندهها بپرس
از کسالت تموم هفتهها بپرس
گرگ و سَگا باهم دیگه دست به یکین
از مسئول تار و مار گلهها بپرس
[قسمت سوم]
این فقط صدای من نیست
صدای یک نسله
نسلی خسته پُر از پینه وصله
نسلی پُره سیگار
نسلی پُره سرفه
نسلی سرخورده
و نسلی پُره عقده
نسلی پی قانون
نسلی پی آزادی
نسلی که زندونی شد به خاطر آگاهیش
نسلی که سوار وَنِ گشتِ ارشاده
نسل ناراضیای که میکنن انکارش
این فقط صدای من نیست
صدای یک نسله
عربدهی خونینی تو فضای بسته
این فقط یه صدا نیست
یه ناقوس کَر کنندهس
استفراغی بیمهابا از تموم درد و رنجم
وقتی داد میزنم من، مو به تنت راست میشه
درهای جدیدی به طرفت باز میشه
این فقط صدای من نیست صدای جرأته
صدای نسلی که گیر کرد تو بن بست
[همخوان]
از دلیل کم شدنِ خندهها بپرس
از کسالت تموم هفتهها بپرس
گرگ و سَگا باهم دیگه دست به یکین
از مسئول تار و مار گلهها بپرس