دست و پا میزد
ماهی دست و پا میزد
دست و پا میزد
ماهی دست و پا میزد
دست و پا میزد
ماهی دست و پا میزد
دست و پا میزد
ماهی دست و پا میزد
دست و پا میزد
ماهی دست و پا میزد
دست و پا میزد
ماهی دست و پا میزد
دست و پا میزد
ماهی دست و پا میزد
دست و پا میزد
ماهی دست و پا میزد
یه ماهیگیر پیر، یه غرورِ دلگیر
یه قایقِ خوش رنگ، یه ساحلِ شن ریز
ماهیگیر پیر میخواد راهی دریا شه
راز بقا اینه، اون به فکر فرداشه
خونه شده دور زیر نور روز
وسط دریاست این بوی خوب گوشت
ماهیای خواب، کور توی آب
دنبال غذان اون دور توی آب
یه جفت بی غمن عاشق همن
آب میخورن، حباب میزنن
طعمه و صیاد هر دو طعمه ی دریان
ماهی و جفتش هر دو طعمه ی صیاد
ماهی حریص، بو میکشه راهو
میرسه به تله اش، برید گلو گاهو
دست و پا میزد، ماهی دست و پا میزد
جفتش اون پایین دنبال راهی
خودش میشه ناجی؛ با شتاب از آب
پرید رو دستاش برق میزد بالش
رسید به قایق
ماهیگیر پیر، حالا خیلی گیج و منگه
نمیدونه بره یا که با خودش بجنگه
ماهیای عاشق، رسیدن به خواهش
بی هم نمیشه رفت، اقیانوسو با عشق
ماهیگیر پیر، تو غروب دلگیر
رسید به خونه اش، با دو ماهی اسیر
ماهی دست و پا میزد
ماهی دست و پا میزد
دست و پا میزد
ماهی دست و پا میزد
دست و پا میزد
ماهی دست و پا میزد
دست و پا میزد
ماهی دست و پا میزد
دست و پا میزد
ماهی دست و پا میزد
دست و پا میزد
ماهی دست و پا میزد
دست و پا میزد
ماهی دست و پا میزد