[متن آهنگ "۱۳۹۷" از رض]
[ورس]
میرفتم لای باد
رسیدم به یه شمع
خواستم، دورش بپیچم
یهو زل زد تو چشم
پرسید کجا میری
گفتم دنیا رو ببینم
گفت حیف من گیر این تنم
همین جا اسیرم
میسوزم بِدم نور
قدم بشه کم
اشک شم بچکم
یه روزم بمیرم
درکش برام سخته
حتما یه دلیلی هه
باد صدا زد هووو
یعنی باید رفت
خوابیدم روی خاک
میتابه بالا سرم آفتاب
لحظهی ابر، قطرهی آب
یهویی رو صورتم افتاد
نفَسم حبس، قلب تاپ تاپ
توی سینهم میشه پرتاب
تونل سرد و میخورم سُر
آخرش میپرم از خواب
آسمون پُره ستارهست
جای سوزن نیست
چشمامو با دستام میمالم
دوباره میبینم
این دفعه خبری نیست
تکراریست
همون سیاه همیشه
لکههای براق
با خودم فکر میکنم
کدوم حقیقت داره
میبرتم خواب
نشستم روی سنگ
صاف توی دشت
خورشید موی بور شونه کرد
افشون پریشون روی هم
با نگاهش تن من میشه گرم
وصلم، می مستم
تو دل نیستی، من هستم
من نورم، من رنگم
من خطم، من رسمم
همه چیز و همه کَسم
همه جای دنیام
اون ذات یگانه
تو بطنم و عریان
بر میگردم توی تنم
همون راضیِ تنهام
همون جام
چشمامو باز میکنم
جاری اشکام